سارا اسد مانینگز، مغز متفکر نانوایی Bunhead، برند او که هر سه را نیز در بر می گیرد، می گوید: «فلسطین، جنوب لندن و غذا ستون های هویت من هستند.
نانهای خانگی او با الهام از فلسطینیها در ابتدا یک پروژه پرشور در دوران قرنطینه بود – اکنون او ظرف چند ساعت در بازارهای جنوب لندن به فروش میرسد.
این یک موفقیت است، چیزی که من مجبور شدم برای اعتراف با اسد-منینگ های فروتن کشتی بگیرم، زیرا برای نانوای نیمه فلسطینی، این چیزی بیش از یک دست زدن به پشت است که بتواند یک نان خوب بپزد.
تجارت او وطن خود را در هسته اصلی و هدف خود دارد – نشان دادن همبستگی در زمان جنگ و تراژدی و الهام بخشیدن به دیگران برای پیروی از آن.
بلافاصله پس از آغاز جنگ اسرائیل علیه غزه، اسد-منینگز 29 ساله از وجود کشورش بیم داشت.
او میگوید: «واقعاً میترسیدم که دیگر فلسطین وجود نداشته باشد، که فلسطین قرار است پاک شود.
او به خانوادهاش فکر میکند، برادران و خواهران مادرش در کرانه باختری زندگی میکنند و با خشونت شهرکنشینان روبهرو هستند.
پدرش که بریتانیایی است اما به مدت شش سال در آنجا زندگی کرده است، در غزه نیز دوستانی دارد. در زمان ملاقات ما، حدود چهار ماه پس از شروع جنگ، تقریباً 30000 غیرنظامی کشته شده بودند.
چنین ویرانی و عدم مداخله دولت های غربی برای کمک به غزه، اسد منینگ را “هولناک” رها کرد، اما او می گوید که انعطاف پذیری مردمش در خانه “احساس هدفمندی یا احساس من از خود و آنچه می خواهم با تجارت انجام دهم تقویت کرده است. “.
و این برای اسد منینگز زنده نگه داشتن فرهنگ خود است و غذا راه او برای انجام این کار است.
در نانوایی دائمی جدید خود در هرنه هیل، که قرار است ماه آینده افتتاح شود، او به فروش نان های خود که با مواد و طعم های فلسطینی آغشته شده است، ادامه خواهد داد.
او نان باقلوا را که مورد علاقه مشتریان است، در کنار سایر نان های ساخته شده با تاهین و ملاس انگور، پرتقال و هل، شکلات سفید و پسته، و نان نمکی جدید خود با زعطار، فتا و فلفل فلسطینی، به گفته اسد مانینگ، خواهد فروخت. مورد علاقه.
در حالی که نانها تنها تمرکز خواهند بود، دسرهای شیرینی او سایر غذاهای فلسطینی از جمله حمص، سماق، نان، دیپهای دست ساز، بشقابهای مزه و دسر را نیز به فروش میرساند – کنافه گرانبها و مورد علاقه او نیز عرضه خواهد شد.
یک کافه وجود خواهد داشت که توسط شریک تجاری و بهترین دوست او از دانشگاه جورجیا ویکرمراتنه – همچنین از جنوب لندن – اداره می شود.
او علاوه بر تجربهای فوقالعاده خوشمزه، نانهایش را نوعی «مقاومت» و راهی برای حمایت از فلسطین در کنار معترضان، مؤسسات خیریه و کسانی که در رسانههای اجتماعی هستند، میبیند.
بهجای تمرکز بر گفتگو پیرامون تراژدی، کسبوکار او اینجاست تا جنبهای متفاوت را به نمایش بگذارد، یکی از طریق مزهها، بوها و مواد جدید.
هرکسی میتواند بیاید و با فرهنگ فلسطین آشنا شود، چون به درگیری مربوط نیست، هر چند مهم است. ارزش آن را دارد که شادی فلسطینیها را به خاطر آنچه هست، خارج از آسیبهای روحیاش نشان دهیم.»
علیرغم رفتار قویاش، او مردد است که خود را یک فعال بخواند، اما اعتراف میکند که امیدش را از دست داده است که هر شکلی از اعتراض، از جمله راهپیماییهای طرفدار فلسطین که از اکتبر در آن شرکت کرده، موجب تغییر خواهد شد.
در حالی که شورای امنیت سازمان ملل از آن زمان به آتش بس در غزه در ماه رمضان در ماه مارس رای داده است، تغییر چندانی در میدان انجام نشده است.
در عوض، او فکر می کند که مقاومت راهی است برای نشان دادن فلسطینی ها که تنها نیستند. من فکر می کنم بیشتر برای مردم فلسطین و غزه است که همبستگی را ببینند.
“این بیشتر یک عمل عشقی و همبستگی است تا اینکه بر تغییر تاثیر بگذارد.” او میافزاید: «این بدان معنا نیست که راهپیماییها مهم نیستند، جهان باید بداند که ما از مبارزه دست نمیکشیم.»
اسد-منینگ امیدوار است که جامعه ای را در اطراف نانوایی خود ایجاد کند که در آن همه احساس خوش آمدگویی کنند.
یک شبکه حمایتی در حال حاضر شکل گرفته است، با صدها مشتری وفادار که به صندوق سرمایهگذاری جمعی Bunhead Bakery کمک مالی کردهاند که 12673 پوند جمعآوری کرده است.
این دو کسب و کار در حال حاضر مشغول کار هستند و در حال طراحی مغازه برای مطابقت با فضای باز و فراگیر هستند که امیدوارند تبلیغ کنند.
با ورود اسد-منینگز، درست کردن نانها و خوراکیها روی میز بزرگی در پشت میز قهوه نمایان میشود. او میگوید: «من میخواهم احساس کنم که به خانه من میآیید.
و جنوب لندن خانه است. اسد-منینگز ترجیح می دهد خود را اهل جنوب لندن و فلسطین بداند – او که در کامبرول به دنیا آمده و در استریتام هیل بزرگ شده است، اکنون در جیپسی هیل زندگی می کند.
او میگوید: «مردم من اینجا هستند و در تجربه من میخواهیم از فلسطین حمایت کنیم.»
داشتن چنین ریشه های عمیقی در کشوری که او فقط از آن بازدید کرده است – البته به طور مرتب – نشان دهنده احساس تعلق او است، اما فرود آمدن در هویت او چیزی نیست که برای اسد-منینگ در بزرگ شدن آسان باشد.
من همیشه خودم را کاملاً به فلسطینی بودن وابسته نمیکردم، زیرا احساس میکردم این یک چیز بسیار سنگین است. وقتی به مردم میگویم من فلسطینی هستم، انواع پاسخها را به آن میگیرید.»
او به من میگوید وقتی جوانتر بود و شبها بیرون میرفت، مردم مست میگفتند «یعنی اسرائیلی هستی، این وجود ندارد؟» زمانی که او میراث خود را آشکار کرد.
او در پاسخ میگوید، بدون اینکه فاش کند که چگونه او را به این پرسش واداشته است که او کیست، اظهارنظر ناروا میکند.
وقتی از او پرسیدم اگر قرار باشد کسی در مورد موضعش در مورد درگیری با او روبرو شود، اکنون چه واکنشی نشان خواهد داد، او گفت که از آنچه که به آن اعتقاد دارد دفاع خواهد کرد.
من دائماً به این فکر می کنم که اگر چنین احساسی داشته باشم، خانواده من در کرانه باختری چه احساسی دارند، مردم غزه چه احساسی دارند؟ تنها چیزی که لازم است این است که من کمی شجاع باشم. در مقایسه با آنچه مردم در فلسطین تجربه می کنند، چیزی نیست.»
با این حال، اسد-منینگز اولین کسی است که اعتراف کرد دو طرف جنگ وجود دارد.
او با اشاره به حمله حماس به اسرائیل میگوید: «آنچه در 7 اکتبر اتفاق افتاد، بدیهی است که وحشتناک بود. آنچه که از آن زمان تاکنون رخ داده است، آنچه را که فلسطینیها برای دههها از آن رنج میبرند، در معرض دید جهانیان قرار داده است.»
اسد-منینگز از آن زمان به دلیل محتوای طرفدار غزه خود در اینستاگرام فالوورهای خود را از دست داده است – جایی که او تصاویری از راهپیمایی های طرفدار فلسطین، مطالبی از مردم ساکن غزه و منابعی در مورد نحوه حمایت از فلسطین در @bunheadbakes، حساب خود با بیش از 5.6 هزار دنبال کننده به اشتراک می گذارد. .
با این حال، نشان داد که ترجیح می دهد آنها را از دست بدهد تا سکوت کند. شما نمی توانید من را بترسانید و نمی توانید صداقت یا هویت من را از بین ببرید.
اسد-منینگز تا این لحظه برند خود را به عنوان یک نمایش تک زن اداره می کرد.
در طول قرنطینه، او هفتهای دو بار نانها را از توئیکنهام تا گرینویچ به خانهها میفرستاد و از آن زمان در بازارهای آخر هفته در سراسر جنوب، از جمله بازار پارک کریستال پالاس، سالاد دیز، فروش چکمههای ماشین پکهام و بازار غذای غذای گربهها به طور منظم به خانهها میرفت.
او اعتراف میکند که دیگر نمیتواند در تعطیلات آخر هفته در جشن تولد دوستش شرکت کند و به ندرت با دوست پسرش Dom وقت میگذراند.
آپارتمان یک خوابه او به یک نانوایی خانگی تبدیل شده است و کمد لباس او با قفسه هایی از مواد آشپزی، سطل های آرد و دو یخچال اضافی پوشانده شده است.
مرز بین او بهعنوان یک شخص و کسبوکارش محو شده است، زیرا لوگوی او نیز از خود اسد-منینگز شکل گرفته است.
در دو موردی که با هم ملاقات کردیم، فرهای ضخیم او همیشه در بالای سرش به صورت نان بسته می شود. او میگوید: «بنهد تمام وجود من نیست، اما من یک سرم است و این شخصیت من است. این چیزی است که مردم به خوبی به آن پاسخ میدهند و این احساس بسیار تأییدکنندهای است.»
او اذعان می کند که وابستگی نزدیک بین این دو نیز می تواند یک نفرین باشد.
“من همیشه به سندروم فریبنده مبتلا می شوم. من اغلب احساس می کنم نان های من آنقدرها خوب نیستند. مردم آنها را می خورند و می گویند شگفت انگیز هستند، اما من انگار دروغ می گویی. سپس آنها را میخورم و فکر میکنم واقعاً خوب هستند.» راه حل او؟ یک گوشی کار
اما این یک حرفه مستقیم نبوده است. بر خلاف بسیاری از نانوایان موفق، اسد-منینگز هیچ آموزش رسمی آشپزی ندارد – او قبل از شروع حرفه ای در مدیریت تولید تلویزیون، از دانشگاه لیدز مت با مدرک فیلم فارغ التحصیل شد، اما بعداً به این نتیجه رسید که این خواسته او نیست.
اما آشپزی و پخت و پز همیشه در طول زندگی او یک جریان پنهان بوده است.
در 11 سالگی برای جلسات پدرش کلوچه درست می کرد و از آن به بعد بیشتر شب ها برای خانواده آشپزی می کرد. در سن 15 سالگی بود که در یک شیرینی فروشی در کلافام کار می کرد که تصور او از نانوا بودن شکل گرفت.
در 16 سالگی او درخواست کرد که به مدرسه آشپزی در فرانسه برود، اما متقاعد شد که بماند و سطح A خود را انجام دهد، چیزی که او پشیمان نیست.
Bunhead تقریباً ده سال بعد آمد، و به نظر می رسید که تصمیمی تقریباً لحظه ای باشد.
اسد-منینگز در تلاش برای استفاده از خمیر ترش در طول قرنطینه، دستور العملی را به صورت آنلاین پیدا کرد و نان های بسیار عالی خود را به خانه خواهرش برد.
به نوبه خود خواهرش فکر کرد که آنها خوشمزه هستند و به او ایده داد تا آنها را بفروشد. “او گفت، “شما باید آن را Bunhead بنامید،” به معنای واقعی کلمه همین بود.”
تنها از طریق سفر اخیرش به دیژون، فرانسه، زمانی که او از بسیاری از شیرینیفروشیها بازدید کرد، اسد-منینگز لحظهای کامل داشت. انگار میتوانستم تمام عمرم این کار را انجام دهم. من از این بابت پشیمان نیستم زیرا مسیری را که زندگیم طی کرد دوست داشتم، اما همیشه می دانستم که این چیزی است که می خواهم انجام دهم.
و این مانند همه شگفتی های زندگی است که چیزهای خوب زمانی به دست می آیند که انتظارش را ندارید.
برای اسد-منینگز که امرار معاش خود را بر اساس این تجارت ساخته است، هویت خود را به نمایش گذاشته و می تواند از آن به عنوان یک پلت فرم برای دفاع از فلسطین استفاده کند، خنده دار است.
حتی خنده دارتر می شود وقتی به من می گوید: «من هرگز به طور خاص نان ها را دوست نداشتم. نه اینکه نان نان را دوست نداشتم، اما هرگز چیزی نبود که به آن علاقه خاصی داشته باشم.”
جایی که اشتیاق واقعی او آشکار است و در آخرین کلماتش که شامل همه چیزهایی است که او برای آن ایستاده است، می گوید: «فلسطین را آزاد کن».
اعتبار تصویر ویژه: یاسمین چارلز